درمان شناختی رفتاری (CBT) چیست؟
رویکرد درمان شناختی رفتاری یکی از روشهای مؤثر برای درمان اختلال وسواس فکری است، اما اگر این رویکرد به درستی مورد ارزیابی قرار نگیرد، ممکن است تداوم اختلال و عدم پیشرفت بیمار را به دنبال داشته باشد. در چنین شرایطی، بیمار ممکن است به اجتناب و کنترل فکری روی بیاورد که این امر میتواند مشکلات بیشتری ایجاد کند. به عنوان مثال، خانمی که باردار است به کالاسکه و تغذیه کودک توجه زیادی میکند و رشد کودک را زیر نظر دارد، فرد مبتلا به اختلال وسواس نیز ممکن است به جزئیات و افکار وسواسی توجه زیادی کند و به این ترتیب، زندگی روزمره او به شدت تحت تأثیر قرار گیرد. در ادامه بیشتر با این پدیده روان درمانی آشنا می شویم. در مجموعه پریا صادقی شما عزیزان می توانید علاوه بر دریافت مشاوره روانشناسی و مشاوره تلفنی ، نکات آموزشی حوزه روانشناسی را از مجله ما دنبال کنید.
چگونه با افکارمان رو به رو شویم؟
در درمان شناختی-رفتاری (CBT)، ساختار ذهنی و فرآیندهای فکری نقش اساسی دارند. اصولاً ما قادر نیستیم تصمیم بگیریم که چه فکری به ذهنمان خطور کند، زیرا افکار به طور خودکار و بر اساس تجربیات و باورهای قبلی شکل میگیرند. در این میان، ما هیچ گونه دفاعی در برابر این افکار نداریم و نمیتوانیم به طور مستقیم آنها را کنترل کنیم. با این حال، CBT تلاش میکند تا به افراد کمک کند تا بفهمند افکارشان در چه مسیری سالم یا ناسالم قرار دارد و چگونه میتوانند تغییرات مثبتی ایجاد کنند. تفاوت بین افراد سالم و ناسالم به نوع پردازش و تعیین جریان فکر آنها برمیگردد، که در CBT به تحلیل و اصلاح آن پرداخته میشود.
خطاهای شناختی در وسواس فکری – عملی کدام اند؟
مدل شناختی اختلال وسواس فکری – عملی به بررسی باورهای بیهوده و مشخصی میپردازد که در شکلگیری این اختلال نقش دارند. به نظر این مدل، باورهای غلط فرد درباره فکرهای مزاحم و پاسخ نادرست به آنها باعث تشدید اختلال میشود. این باورها معمولاً شامل احساس مسئولیت بیش از حد نسبت به فکرهای مزاحم و کنترل افراطی بر آنها هستند. فرد ممکن است اخمیت زیادی به این فکرها بدهد و به دنبال راههایی برای کنترل کامل آنها باشد، که این موضوع باعث میشود احساس اضطراب و وسواس او بیشتر شود. به طور کلی، مدل شناختی بر این باور است که تغییر در این باورهای غلط میتواند به بهبود وضعیت فرد کمک کند.
چرخه وسواس : وسواسها>>>>>خنثی سازی>>>>>آرامش نسبی موقت>>>>>>>تایید وسواسها و تنومندتر شدن آنها.

اهمیت بیش ازحد به معنی و مفهوم افکار
درمان شناختی رفتاری یکی از روشهای مؤثر برای مدیریت افکار مزاحم ناخواسته است که میتواند به ما کمک کند تا به درک عمیقتری از ارزش و اهمیت افکارمان دست یابیم. زمانی که به چیزی فکر میکنیم، ممکن است این تصور را داشته باشیم که یعنی حاضرم آن اتفاق بیفتد، این نشاندهندهی چهرهی واقعی افکار ماست. در واقع، این افکار ممکن است بازتابی از نگرانیهای داخلی ما باشند و لزوماً به معنای وقوع آنها در واقعیت باشد. با استفاده از تکنیکهای درمان شناختی رفتاری، میتوانیم یاد بگیریم که چگونه این افکار را به چالش بکشیم و به شیوهای سالمتر و منطقیتر به آنها نگاه کنیم.
احساس مسئولیت بیش از حد و غیر ضروری
درمان شناختی رفتاری به افراد کمک میکند تا ارزیابی دقیقتری از احساسات خود داشته باشند و از احساس بیش از حد در برابر افکار و احساسات منفی جلوگیری کنند. فرد مبتلا به وسواس معمولاً فکر مزاحم ناخواستهای دارد که او را به اشتباه مسئول جلوگیری از رویدادهای ناخوشایند میداند. این افراد ممکن است احساس کنند که حتی با اندک تأثیری میتوانند از بروز این رویدادها جلوگیری کنند، اما در واقع، این افکار تنها بخشی از مشکل وسواس هستند. با استفاده از تکنیکهای درمان شناختی رفتاری، این افراد میتوانند یاد بگیرند که چگونه افکار و احساسات خود را بهتر مدیریت کنند و از افکار غیر ضروری جلوگیری کنند.
ارزیابی بیش از حد از خطر و تهدید
این قسمت از درمان شناختی رفتاری دربارهی افرادی صحبت میکند که تمایل دارند خطر و تهدید را بیش از حد ارزیابی کنند. این ارزیابیهای نادرست ناشی از باورهای مرتبط با آسیب و گزند است و این افراد به طور کلی انتظار دارند که رویدادهای ناگوار و ناخوشایند بیشتر از آنچه واقعاً اتفاق میافتد، رخ دهند. این افراد قبل از اثبات بیخطر بودن یک رویداد، آن را خطرناک میدانند. در مقابل، بیشتر مردم عادی وقایع را بیخطر میدانند مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
این نوع خطای شناختی رفتاری به ویژه در افراد مبتلا به وسواس و اضطراب مشاهده میشود. این خطا بهطور کلی شامل ارزیابی بیشازحد از خطرات و عواقب منفی ناشی از افکار مزاحم و وسواسی است. در مثالی فکر کنید، فردی که در حال دعا و عبادت است، با افکار ناخواسته و کفرآمیز مواجه میشود و تصور میکند که این افکار نشاندهندهی وجود نیروهای شیطانی در ذهنش هستند. این باور باعث میشود که او فکر کند اگر به این افکار توجه نکند یا به مقابله با آنها نپردازد، ممکن است مورد لعنت خدا قرار گیرد.

آمیختگی اندیشه با کنش
آمیختگی اندیشه با کنش در درمان شناختی رفتاری شامل دو مؤلفه اصلی است: اول، مؤلفه اخلاقی که به باور فرد تفکر درباره یک عمل ناپسند به همان اندازه بد است که انجام آن عمل بد است؛ و دوم، مؤلفه احتمالی که به این معناست که فکر کردن به یک موضوع میتواند احتمال وقوع آن را افزایش دهد. این باورها تنها مختص افراد مبتلا به وسواس نیستند و میتوانند در افراد عادی نیز مشاهده شوند.
کنترل بیش از حد رفتار
این قسمت نیز به یکی دیگر از خطای شناختی رفتاری اشاره دارد که در آن فرد اعتقاد دارد برای داشتن رفتار یا فکر سالم باید بهطور کامل بر افکار خود مسلط باشد و آنها را کنترل کند. این باور ممکن است باعث شود که فرد دچار تصاویری ذهنی مزاحم، مانند ترس از عدم کنترل خودرو در ترافیک و برخورد با دیگران، شود. در نتیجه، فرد نگران است که نتواند با این افکار مبارزه کند و مبادا این افکار به عمل تبدیل شوند، که خود باعث افزایش اضطراب و نگرانی بیشتر میشود.
ناتوانی در تحمل شرایط گنگ و مبهم
ناتوانی در تحمل عدم قطعیت یکی دیگر از خطاهای شناختی رفتاری میباشد ، که موجب میشود افراد در مواجهه با شرایط مبهم و تغییرات غیرمنتظره دچار مشکلاتی شوند. این افراد معمولاً در تصمیمگیری تردید میکنند، حوادث منفی را برای مدت طولانی در ذهن خود نگه میدارند، و با موارد تازه و نا آشنا به سختی کنار میآیند.
خلاصه
اختلال وسواس، که به صورت افکار یا رفتارهای وسواسی بروز میکند، به شکلهای مختلفی ظاهر میشود و میتواند شامل افکار تکراری و مزاحم یا رفتارهای خاص باشد. این اختلال، به رغم تنوع قالبهایش، علائم منحصر به فردی برای هر فرد دارد. افکار وسواسی به صورت ناخوانده و تکراری به ذهن فرد میآیند و با ارزشها و شخصیت او در تضاد هستند، که موجب اضطراب و سردرگمی او میشوند. تفاوت اصلی بین افکار وسواسی و افکار معمولی در نحوه واکنش فرد به این افکار است، چرا که فرد مبتلا به اختلال وسواس نمیتواند به راحتی از این افکار رهایی یابد و ممکن است به رفتارهای خاصی روی آورد تا از آنها جلوگیری کند.
هر هفته میتوانید جدیدترین مقالات حوزه روانشناسی را در بخش مجله روانشناسی پریا صادقی دنبال کنید.